English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
tremor U لرزه
tremors U لرزه
shiver U لرزه
aftershock U پس لرزه
shivering U لرزه
fremitus U لرزه
shivery U لرزه
thrill U لرزه
thrills U لرزه
quake U لرزه
quaked U لرزه
quakes U لرزه
tremour U لرزه
shivered U لرزه
quaking U لرزه
vibrator U لرزه گر
jar U لرزه
jars U لرزه
jarred U لرزه
oscillation U لرزه
oscillations U لرزه
vibrators U لرزه گر
multivibrator U لرزه گر مرکب
seismogram U لرزه نگاشت
tremble U لرز لرزه
trembled U لرز لرزه
trembles U لرز لرزه
seismograph U لرزه نگار
seismographs U لرزه نگار
earthquake U زمین لرزه
seismology U لرزه شناسی
earthquakes U زمین لرزه
world shaking U زمین لرزه
vibration U لرزه نوسان
vibrationless U بدون لرزه
vibrational U لرزه نوسان
vibratility U لرزه نوسان
vibratory testing machine U لرزه سنج
seismism U پدیدههای زمین لرزه
tidal waves U موجهای پس از زمین لرزه
the victims of the earthquake U اسیب دیگان از زمین لرزه
seismic U وابسته به زمین لرزه مرتعش
microseism U زمین لرزه غیرمحسوس زلزله خفیف
epicentre U نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres U نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
isoseismic line U خطی که بوسیله ان جاهایی که زورزمین لرزه درانهایکسان است نشان میدهد
synchronic U همزمان
isochronous U همزمان
synchronizer U همزمان گر
contemporaries U همزمان
contemporary U همزمان
parallels U همزمان
simultaneously U همزمان
parallelling U همزمان
parallel U همزمان
paralleling U همزمان
proportional U همزمان
parallelled U همزمان
coincidentally U همزمان
concurrent U همزمان
simultaneous U همزمان
paralleled U همزمان
synchronous U همزمان
isochrone U همزمان
concurrent operation U عملکرد همزمان
concentred exchange U تبادل همزمان
synchronised U همزمان کردن
concurrent processing U پردازش همزمان
concentred reaction U واکنش همزمان
coinciding U همزمان بودن
coincides U همزمان بودن
coincided U همزمان بودن
concurrent execution U اجرای همزمان
coincide U همزمان بودن
synchronises U همزمان کردن
concurrent variation U تغییر همزمان
concurrent validity U اعتبار همزمان
concurrent training U اموزش همزمان
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
synchronizing U همزمان سازی
simultaneous processing U پردازش همزمان
synchronizes U همزمان کردن
synchronize U همزمان کردن
synchronising U همزمان کردن
concentred elimination U حذف همزمان
synchronous motor U موتور همزمان
synchronous admittance U گذرایی همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
synchronous reactance U راکتانس همزمان
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
synchronic U همگاه همزمان
synchronous operation U عملیات همزمان
syncheronous communications U مخابره همزمان
synchrinized U همزمان بودن
synchronous network U شبکه همزمان
synchronous machine U ماشین همزمان
synchronization U همزمان سازی
synchronized sweep U روبش همزمان
synchronous generator U مولد همزمان
synchronous device U دستگاه همزمان
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
concurrent U تقریباگ همزمان
concurrent U همرو همزمان
simultaneity U همزمانی همزمان
selsyn U موتور همزمان
concurrently U اجرای همزمان
synchroscope U همزمان نما
synchronous communication U ارتباط همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
paralleling U که همزمان ارسال می شوند
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
parallelled U که همزمان ارسال شود
held ball U گرفتن همزمان توپ
horizontal synchronizing U همزمان ساز افقی
compatability U قابلیت کار همزمان
coincident penalty U پنالتی همزمان دو تیم
paralleling U که همزمان ارسال شود
paralleled U که همزمان ارسال شود
parallel U که همزمان ارسال شود
acoustic synchronizer U همزمان ساز صوتی
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
paralleled U که همزمان ارسال می شوند
parallel U که همزمان ارسال می شوند
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
volley fire U پرتاب همزمان گلوله ها با هم
parallels U که همزمان ارسال شود
simultaneous input/output U ورودی و خروجی همزمان
synchronizer U دستگاه همزمان کننده
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
synchronizing pulses U ضربههای همزمان سازی
parallels U که همزمان ارسال می شوند
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
synchronizing separator U جداکننده همزمان سازی
parallelling U که همزمان ارسال شود
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
duplex U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes U ارسال داده در دو جهت همزمان
bisync U synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
duplexes U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
color sync signal U پیام همزمان ساز رنگ
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
burst U پیام همزمان ساز رنگ
bursts U پیام همزمان ساز رنگ
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizing limiter U لامپ مراقب همزمان سازی
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
tandems U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
petri nets U مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
doubled U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
tandem U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
operand U عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
immediate U عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
multiple foul U خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
simultaneous U دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
doubled up U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
interleaving U به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
sdlc U Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
coresident U دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
simultaneous U ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
alternate U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
duplexes U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
mac U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
parallel U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Glasgow School U [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
multi programming U سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
alternates U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com